بزن بریم از شب

می‌گه بزن بریم از شب
دوباره بسته ساکش رو
امید ترسناکش رو
ولی توو این اتاق سرد
به جز یه اسب چوبی نیست

می‌گه برقص دیوونه!
بذار بخنده این خونه
می‌گه برقص و می‌دونه
میون این‌همه تابوت
که جای پایکوبی نیست

دو تا درخت غمگینیم
با یه نگاه افسرده
دو شاخه‌ی گره‌خورده
توو جشن ارّه‌برقی‌ها
صدای دارکوبی نیست

می‌گه من و تو خوشبختیم
با سختیا که توو راهه
با زندگی که کوتاهه
توو افقی که ما هستیم
منظره‌ی غروبی نیست

می‌گه با اینکه غمگینیم
با اینکه خونه تاریکه
روزای خوب نزدیکه
ولی چشاش پر از اشکه
دروغگوی خوبی نیست!

ورمی‌دارم از اون خونه
یه دونه اسب چوبی رو
دو چشم غرق خوبی رو
یه ساک غرق امّیدو
یه انتظار خورشیدو
می‌گم بزن بریم از شب....
#سید مهدی موسوی
#چمدان
#سفر
#عکس_نوشت: خدایی عکسش خیلی جالب بود😊
دیدگاه ها (۵)

زکات فطره

دوست داشتن تو کار هرکسی نیست

عکس یادگاری

خاطره بازی

هنرمند کوچولوی من

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط